فشردن دکمه پِلی و افتادن در قلابهای پیدرپی
صحنه اول: نقطهی ورود به تونل زمان
چراغهای اتاق خاموشاند. روی مبل ولو شدهای و کنترل تلویزیون را در دست داری. یک روز شلوغ و پر استرس را پشت سر گذاشتهای و حالا وقت آن است که فقط یک قسمت از سریال جدیدی که همه دربارهاش حرف میزنند را ببینی. پلی میکنی. تصویر بالا میآید. موسیقی ابتدایی پخش میشود. ذهنت کمکم در داستان غرق میشود…

صحنه دوم: جادوی پلی خودکار
چند دقیقه پیش به خودت قول داده بودی که فقط یک قسمت ببینی. اما قبل از اینکه چشم بر هم بزنی، تیتراژ پایانی بالا میآید و همان لحظه، گوشهی صفحه شمارش معکوس شروع میشود: “۱۰… ۹… ۸…” بدون آنکه تصمیمی بگیری، قسمت بعدی بهطور خودکار پلی میشود. “خب… فقط یک قسمت دیگر!”
صحنه سوم: تغییر الگوی مصرف محتوا
زمانی نه چندان دور، سریالها هفتهای یکبار پخش میشدند. باید صبر میکردی تا قسمت بعدی برسد. اما نتفلیکس این انتظار را از میان برد. حالا تو سلطان انتخابی. اگر بخواهی، میتوانی یک فصل کامل را در یک شب ببینی. حتی نویسندگان سریالها هم کمکم فیلمنامهها را طوری تنظیم کردند که به جای پایانهای هفتگی، پایانی بسازند که تو را مجبور کند دکمهی پلی را نزنی، اما نزنی هم نمیشود!



