حاشیهنویسی واژه:کانسپت
تلفظ: /ˈkɒn.sɛpt/
ریشه: از لاتین conceptus به معنای «چیزی که دریافت یا ادراک شده» (برگرفته از concipere = در ذهن گرفتن).
معادلها:
در بعضی صنایع معادل تخصصی: prototype mental (نمونه ذهنی)
فارسی: مفهوم، طرحواره، ایدهی مرکزی
گاهی معادل ناقص: «تصور» یا «ایده»
توضیح بیشتر: در فرآیند دیزاین به معنای ایده بزرگ پشت یک طرح است. کانسپت یک تفکر سازمانبخش است که عموماً به شکل یک دیاگرام یا یک جمله ارائه میشود. توسعه کانسپت بیشتر وقتها (ولی نه همیشه) قبل از مراحل دیگر طراحی از جمله توسعه نقشه، طراحی رابط کاربری و … انجام میپذیرد.
کانسپت اون ایدهی بنیادین یا چارچوب ذهنییه که به محصول، پروژه یا اثر هنری جهت میده.
یه جور «DNA ذهنی» قبل از اینکه به شکل فیزیکی یا دیجیتال دربیاد.
فرقش با Idea چیه؟
- ایده (Idea): جرقه خام، یه فکر اولیه.
- کانسپت (Concept): ایدهی پردازششده، با معنا و ساختار.
🌍 کانسپت در حوزههای مختلف طراحی:
- طراحی صنعتی: «صندلیای که مثل برگ خم بشه» → کانسپت
- معماری: «خانهای که با طبیعت تنفس کنه» → کانسپت
- مد و فشن: «لباسهایی الهامگرفته از معماری بیزانسی» → کانسپت
- طراحی دیجیتال: «اپلیکیشنی با هویت سینمای نوآر» → کانسپت
تفاوت با اصطلاحات نزدیک:
| واژه | توضیح |
|---|---|
| Idea (ایده) | جرقهی خام، پیشمرحلهی کانسپت |
| Theme (تم/مضمون) | حالوهوای کلی، حس حاکم |
| Vision (چشمانداز) | مقصد بزرگ، فراتر از محصول |
| Concept | ساختار قابل توضیح و آزمون، پلی بین ایده و طراحی نهایی |
💡 متضادها و مترادفها:
- 🔁 مترادفها: notion، mental model، proposal
- 🚫 متضادها: بیمعنایی، طرح بیهدف، اجرای کورکورانه
✨ نکتهی حرفهای
جمعبندی
کانسپت اون «ستاره قطبی» طراحیه؛ نه جزئیاته، نه فینال؛ اما بدون اون، همهچی پراکنده میشه.
از صندلیای که مثل ابر نرم باشه تا اپی که مثل گفتگو با یه دوست باشه — همهشون از یک کانسپت روشن شروع میشن.
یک طراحی خوب، با یک کانسپت یا مفهوم درست آغاز میشود و این کانسپت است که راه حلهای دیزاین را به شما نشان خواهد داد و شما را به محصول و تصمیمهای نهایی میرساند، کانسپت یا همان مفهوم که بر اساس منطق، تفکر و دلیل شکل میگیرد، همان چیزی است که چارچوبهای فنی و زیباییشناسی را شکل میدهد؛ بیشتر بخوانید
مطلب مرتبط:
